فراتر از مشکلات عیانی که اعتیاد به مصرف سوختهای فسیلی برای وضعیت آب و هوایی کره زمین به وجود آورده، عامل پنهان جدیدی به نام اینترنت حرکتی شتابان را برای نابودی کره زمین آغاز کرده است.
سال ۱۹۶۹ در چنین روزی(۲۹ اکتبر) اولین پیام از طریق شبکه اینترنت میان رایانههای دو دانشگاه کالیفرنیا و استنفورد رد و بدل شد. پنجاه سال بعد اینترنت به عامل اصلی انتشار گازهای گلخانهای در جهان امروز بدل شده و تا سال ۲۰۲۵ این ابزار کلیدی زندگی امروز بشر مصرف ۲۰ درصد برق جهان را به خود اختصاص میدهد و موجب تولید ۵.۵ درصد گازهای کربنی خواهد بود.
همچنین برخی برآوردهای غیرخوشبینانه نیز نشان میدهد که رشد فزاینده استفاده اینترنت در اشیاء و لوازم زندگی روزمره و نیز توسعه شبکههای غولآسای داده و اطلاعات سهم اینترنت در آلودهسازی محیط زیست بشر را تا سال ۲۰۴۰ به ۱۴ درصد میرساند.
در همین حال بررسی آندره آندرا، پژوهشگر سوئدی حاکیست، مصرف برق صنایع فناوری اطلاعات از یک تریلیون وات در ساعت طی سال ۲۰۱۷ به ۱۲۰۰ تا ۳۰۰۰ تریلیون وات در سال ۲۰۲۵ افزایش خواهد یافت.
لذا مراکز دادهها یا اتاقهای سرور میتوانند مسئول تولید ۱.۹ میلیارد تن از گازهای کربنی باشد که معادل ۳.۲ درصد مجموع تولید جهانی آن است.
آژانس بینالمللی انرژی نیز اعلام کرده که مصرف برق در سال ۲۰۱۸، ۴ درصد افزایش یافته که بالاترین جهش آن از سال ۲۰۱۰ به این سو به شمار میرود.
این در حالی است که زغال سنگ با ۳۸ درصد بالاترین سهم را در تولید برق جهان دارد. نفت و سایر سوختهای هیدروکربونی نیز به ترتیب برای تولید ۳ و ۲۳ درصد برق مصرفی جهان مصرف میشود.
در چنین شرایطی کاربران اینترنت در جهان به ۴.۴ میلیارد نفر رسیده و پیشبینی نکس وب نشان میدهد که همچنان سالانه ۹ درصد رشد خواهد کرد.
اما تنها مقصر مصرف برق بیشتر و انتشار گازهای گلخانهای کابرانی نیستند که در صفحات فیسبوک و واتساپ در حال گپ زدن با دوستان خود هستند چون مساله قدری پیچیدهتر است.
اینترنت اشیاء و شبکه دستگاههای هوشمند مانند لوازم خانگی و وسایل نقلیه که حاوی مجموعهای از لوازم الکترونیکی، حسگرها، نرم افزارها و اتصال اینترنتی هستند در حال بالا بردن پرشتاب مصرف برق هستند.
به طوری که محققان آمریکایی معتقدند با ادامه روند فعلی مصرف برق برای استفاده از اینترنت در پنج سال آینده سه برابر میشود چرا که حداقل یک میلیارد نفر معتاد به استفاده از اینترنت اشیاء خواهند شد، افرادی که از لوازم خانگی هوشمند بهره میبرند و یا از رُباتها، خودروهای بدون راننده و مزایای هوش مصنوعی استفاده میکنند.
ارزیابی گارتنر نشان میدهد که در سال ۲۰۲۰ حداقل ۲۰ میلیارد دستگاه و لوازم به هم متصل بر پایه اینترنت وجود خواهد داشت. در همین حال استخراج رمز ارزها نیز به عامل دیگری در رشد مصرف برق بدل شده است.
براساس برآوردهای فعلی ، اینترنت ۳ تا ۵ درصد برق تولیدی جهان را مصرف میکند که به طور متوسط معادل ۱۰۶۸ تریلیون وات در ساعت است.
از هر بشکه نفت تقریبا ۵۷۸ کیلووات ساعت برق تولید میشود. پس برای تولید برق مورد نیاز اینترنت حدود ۱.۸ میلیارد بشکه نفت نیاز است.
این در حالی است که سهم نفت در تولید برق جهان در حال حاضر تنها ۳ درصد است و در مجموع نیز روزانه حدود ۹۵میلیون بشکه نفت تولید میشود. در نتیجه تامین این میزان نفت ممکن نیست ولی این محاسبه شمایی از تاثیر توسعه مصرف شبکه اینترنت در مصرف سایر سوختهای آلاینده از جمله زغال سنگ است.
بنابراین بسته به این که در محل زندگی شما از کدام فناوری برای تولید برق استفاده میشود، این احتمال وجود دارد که با هربار آنلاین شدن یک تکه زغال سنگ دیگر به عنوان عامل آلودگی بیشتر کره زمین مصرف شود.
به نقل از: سایت خبری ایرانجیب Iranjib.ir
پژوهشگران "دانشگاه آریزونا"(University of Arizona) ایالات متحد آمریکا در مطالعه اخیر خود دریافتهاند تغییر اندازه مردمک چشم افراد در زمانهایی که افراد اشتباهی میکنند میتواند سرنخهایی در مورد آنچه که در مغز آنها رخ میدهد، باشد.
پژوهشگران به منظور بررسی دقیق این موضوع، آزمایشی را بر روی ۱۰۸ فرد انجام دادند. هر شرکت کننده به یک سری از صدای ۲۰ کلیک که برخی از آنها در گوش چپ و برخی از آنها در گوش راست او پخش میشد، در طول یک ثانیه گوش دادند. در گام بعدی، پژوهشگران از شرکت کنندگان خواستند تا بگویند که در کدام گوش آنها صدای کلیکهای بیشتری پخش شده است. هر شرکت کننده این کار را ۷۶۰ بار تکرار کرد.
با توجه به اینکه این صداها بسیار سریع پخش میشدند، شرکت کنندگان در ۲۲ درصد موارد در پاسخ دچار اشتباه میشدند. در طول آزمایشات، پژوهشگران چشمهای شرکت کنندگان را مورد بررسی قرار داده بودند.
آنها دریافتند اندازه مردمک چشم با سطح "نور اپینفرین" مغز مرتبط است. نور اپینفرین یا نور آدرنالین(NEیا NEP) مادهای با چند وظیفه است، میتواند هورمون باشد(آزاد شده از غدد فوق کلیوی) و میتواند به عنوان پیامرسان عصبی در سیستم سمپاتیک عمل کند.
نور اپینفرین در بدن هم به صورت هورمون و هم به صورت انتقال دهنده عصبی دارای کارکرد است. در حالت هورمون، به عنوان هورمون استرس باعث افزایش تپش قلب، انقباض رگها، انبساط راههای هوایی، افزایش قند خون و افزایش جریان خون عضلات و مغز شده و در بروز واکنش جنگ و گریز در سامانه عصبی سمپاتیک مؤثر است. کاربرد نور اپینفرین در پزشکی درمان افت فشار خون با افزایش توان عضلات صاف عروق است و در احیای قلبی ریوی نیز بکار میرود. نور اپینفرین به صورت یک انتقال دهنده سیناپسی در دستگاه عصبی مرکزی کارکردهای بسیار دارد و به طور مثال در هسته آمیگدال (بادامه) موجب افزایش تمرکز و هشیاری میشود.
پژوشگران این مطالعه گفتند ما طی این مطالعه از "حدقه پیما"(pupillometry) به عنوان یک پروکسی برای اندازه گیری سطوح نور اپینفرین در مغز استفاده کردیم تا دریابیم زمانیکه انسانها مرتکب اشتباهی میشوند اندازه مردمک چشم آنها چه تغییری میکند. از "حدقه پیما"(pupillometry) برای اندازهگیری اندازه مردمک چشم استفاده میکنند.
در حالی که اندازه مردمک چشم برخی از شرکت کنندگان این مطالعه، طی این آزمایش تغییر میکرد برخی دیگر هیچ تغییری در اندازه مردمک چشمشان دیده نمیشد و همهی اینها با میزان اشتباهاتی که یک فرد در طول آزمایش مرتکب میشد، مرتبط بود.
"ویلسون"(Wilson) یکی از پژوهشگران این مطالعه گفت: به نظر میرسد، فرآیندهای انگیختگی در ایجاد این اشتباهات میتواند ناشی از نور اپینفرین باشد. به بیانی دیگر نور اپینفرین اشتباهاتی را که ما در حال انجام آن هستیم و برخی متغیرهای رفتاری ما را کنترل میکند.
واژه انگیختگی (Arousal) بیان یک وضعیت فیزیولوژیکی و روانی از بیدار شدن، هشیاری یا به محرکی واکنش نشان دادن است. این اتفاق مجموعهای شامل دخالت دستگاه فعال کننده مشبک در ساقه مغز، سامانه عصبی خودگردان و غده درونریز، که منجر به افزایش ضربان قلب و فشار خون و وضعیت هوشیاری حسی، تحرک و آمادگی برای پاسخ میشود، است.
دستگاه فعالکننده مشبک(Reticular activating system) قسمتی از دستگاه عصبی مرکزی است که ساختمانی پراکنده و شبکه مانند دارد و از رشتههای ریز با تعداد فراوانی هسته تشکیل شده است.
یافتههای این مطالعه در مجله "Nature Human Behaviour" منتشر شد.
منبع: خبرگزاری ایسنا
اگر سیاره سرخ استریل شود، حضور انسان در آنجا هیچ معمای اخلاقی را به وجود نمیآورد. اما اگر حیات بر روی مریخ وجود داشته باشد، کاوشگران انسانی به آسانی حیات مریخی را منقرض میکنند. دیوید وینتراب” اخترشناس دانشگاه واندربیلت که این سوالات را در کتابش تحت عنوان حیات بر روی مریخ: قبل از رفتن باید چه چیزی را بدانیم» بررسی کرده، می گوید: ادعا دارم که ما زمینیها باید این سناریو را بدانیم و در مورد بازدههای احتمالیِ ست بر روی سیارۀ همسایه صحبت کنیم. شاید مأموریتهایی که هدفشان حمل انسانها به مریخ است باید متوقف شوند.
حیات کجا خواهد بود؟
دانشمندان میگویند که حیات شرایط بنیای دارد. حیات میتواند در هرجایی از دنیا که آب، منبع حرارت و انرژی و مقادیر فراوانی از عناصر اساسی مثل کربن، هیدروژن، نیتروژن و پتاسیم در آنجا وجود دارند، موجود باشد. مریخ همانند دو مکان دیگر در منظومه شمسی این کیفیت را دارد. اروپا (یکی از قمرهای بزرگ مشتری) و انسلادوس (یکی از قمرهای بزرگ زحل) به نظر دارای این پیشنیازها برای میزبانیِ بیولوژی بومی را دارند.
تصویری سمت راست انسلادوس قمر زحل را نشان می دهد و تصویر سمت چپ اروپا قمر یخ زده مشتری میباشد.
به نظرم برنامهریزی مأموریتهای تحقیقاتی در این دو قمر می تواند بینش ارزشمندی را برای بررسی مریخ بدون خطر آلودگی برای دانشمندان فراهم کند. اروپا و انسلادوس در زیر لایۀ ضخیم یخ سطحیشان یک اقیانوس جهانی دارند که ۴٫۵ میلیارد سال هم زدن ِ سوپ ابتدایی در آنها باعث شده شاید حیات توسعه پیدا کند. فضاپیمای ناسا حتی از آبفشانهای دیدنی و جذابی که گازهای آبی را از این اقیانوسهای زیرسطحی به فضا پرتاب میکردند تصویربرداری کرده است.
دانشمندان علوم سیارهای برای پاسخ به این سوال که آیا اروپا دارای حیات است، به طور فعال در حال پیشروی مأموریت کلیپر اروپا هستند تا آن را در دهۀ ۲۰۲۰ راهاندازی کنند. آنها همچنین امیدوارند مأموریتهای آتی را به گونهای برنامهریزی کنند که انسلادوس را مورد هدف قرار گیرد.
مراقب باشید آلوده نکنید
از زمان شروع عصر فضایی، دانشمندان تهدیدِ آلودگی بیولوژیکیِ جدی جهانهای دیگر را مطرح کردهاند. در سال ۱۹۵۹، ناسا جلساتی را برگزار کرد تا در مورد ضرورت استریل کردن فضاپیمایی که به سیارات دیگر فرستاده میشود، صحبت کند. از آن زمان به بعد، تمام مأموریتهای اکتشافیِ سیارهای استانداردهای استریلیزاسیون را رعایت کردهاند که مطابق با اهداف علمی آنها بوده؛ اما با محدودیتهایی برای عدم آسیب به تجهیزات حساس همراه بوده است که میتواند منجر به شکست مأموریت شود. امروزه، پروتکلهای ناسا برای محافظت از تمام اجرام منظومه شمسی از جمله مریخ صادر شدهاند.
از آنجاییکه جلوگیری از آلودگی بیولوژیکیِ اروپا و انسلادوس یک نیازمندی با اولویت بالا و پذیرفته شده برای تمام مأموریتها به محیطهای مشتری و زحل است، قمرهای آنها بدون آلودگی باقی میمانند. مأموریت گالیله ناسا از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۳ مشغول اکتشاف مشتری و قمرهایش بود. با توجه به مدار گالیله، این احتمال وجود داشت این فضاپیما که سوختش به اتمام رسیده بود، در معرض کششهای گرانشی مشتری و قمرهایش قرار گرفته بود، به اروپا برخورد کرده و آن را آلوده کند. مرکز کنترل گالیله تصمیم گرفتند این فضاپیما به اعماق اتمسفر مشتری شیرجه بزند و به ماموریتش خاتمه دهد.
گالیله با سرعت ۳۰ مایل در ثانیه حرکت کرده و ظرف چند ثانیه به بخار تبدیل شد. ۱۴ سال بعد، ناسا این سناریوی پشتیبانی از قمر را تکرار کرد. مأموریت کاسینی شروع شد و زحل و قمرهایش را از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۷ بررسی کرد. در روز ۱۵ سپتامبر سال ۲۰۱۷، وقتی سوخت فضاپیمای کاسینی کم شد، به دستور ناسا، اپراتورهای کاسینی عمدأ این فضاپیما را در جو زحل غرق کردند.
اما در مورد مریخ چطور؟
مریخ تحت هفت مأموریت فعال قرار دارد، از جمله دو مریخنورد فرصت و کنجکاوی در آنجا مشغول به کاوش هستند. بعلاوه، در ۲۶ نوامبر، کاوشگر اینسایت ناسا روی مریخ فرود آمد و ساختار داخلی مریخ را اندازهگیری می کند. سپس، پرتابهای سال ۲۰۲۰ را برنامهریزی کردیم؛ مریخنورد اگزومارس متعلق به سازمان فضایی اروپا و مریخنورد ۲۰۲۰ ناسا قرار است به دنبال شواهد حیات بر روی مریخ بگردند.
خبر خوب این است که مریخنوردهای رباتیک خطر آلودگی کمی بر روی مریخ دارند، زیرا تمام فضاپیماهایی که برای فرود بر روی مریخ طراحی شدهاند قبل از پرتاب تحت روندهای استریلیزاسیون اکید قرار گرفتهاند. این روند از زمانی که ناسا دستورالعملهای استریلیزاسیون جدی» را برای کپسولهای کاوشگر وایکینگ در دهۀ ۷۰ در نظر گرفت، اعمال شده زیرا این کاوشگرها مستقیمأ با سطح مریخ تماس برقرار میکنند. این کاوشگرها احتمالأ آلودگیهای می خیلی کمی دارند.
هرگونه موجود زندۀ زمینی در کاوشگرها به سختی میتواند از این سفرِ شش ماهه به مریخ جان سالم به در ببرد. خلأ فضا همراه با پرتوهای ایکس، نور فرابنفش و پرتوهای کیهانی فضای بیرونی کاوشگر ارسالی به مریخ را استریل کنند. هر باکتری که سوار یکی از کاوشگرها شود زنده به مریخ میرسد. اما اگر از کاوشگر فرار کند، آنگاه جو نازک مریخ هیچ محافظتی از آن در برابر تابش پرانرژی فضا نمیکند. این باکتریها احتمالأ فورأ کشته میشوند. به دلیل این محیط بسیار خشن، زندگی بر روی مریخ اگر در حال حاضر وجود داشته باشد تقریبأ باید در زیر سطح این سیاره پنهان شده باشد. از آنجاییکه هیچ کاوشگری غارها یا سوراخهای عمیق مریخ را کاوش نکرده، هنوز فرصتِ مواجهه با میکروبهای مریخی را پیدا نکردهایم.
با توجه به اینکه کاوش مریخ تاکنون محدود به وسایلنقلیه بدون سرنشین بوده، این سیاره احتمالأ عاری از آلودگیهای زمینی است. اما وقتی فضانوردانی را به مریخ بفرستیم، آنها با سیستمهای پشتیبانی از حیات و تأمین انرژی، جای ست، پرینترهای سه بعدی، غذا و ابزار سفر خواهند کرد. هیچ یک از این مواد به همین روشی که سیستمهای مربوط به فضاپیمای رباتیک استریل میشوند قابل استریل شدن نیستند. استعمارگران انسانی زباله تولید میکنند، سعی میکنند غذا پرورش دهند و از ماشینها برای استخراج آب از زمین و جو استفاده میکنند. انسان با زندگی بر روی مریخ آنجا را به راحتی آلوده میکند.
بعد از آلودگی نمیتوان همه چیز را به عقب برگرداند
محققان یک رویکرد دقیق را برای اکتشافات رباتیک بر روی مریخ و یک نگرش بدون دخالت بشر را برای اروپا و انسلادوس توسعه دادهاند. بنابراین، چرا میخواهیم خطر حیات مریخیِ انسان و ست و اکتشاف او بر روی سیارۀ سرخ را بپذیریم؟ آلوده کردن مریخ یک پیامدِ پیشبینی نشده نیست. ۲۵ سال پیش، گزارش شورای تحقیق ملی تحت عنوان آلودگی بیولوژیکی مریخ: مشکلات و پیشنهادات» ادعا کرد که مأموریتهای حامل انسان به مریخ به طور اجتنابناپذیری منجر به آلودگی این سیاره میشوند.
به نظرم، هر تلاشی برای جمعآوری شواهدی از حیات گذشته یا فعلی بر روی مریخ باید قبل از مأموریتهای حامل انسان بر روی مریخ انجام شوند. کشفیات ما بر تصمیمگیری جمعی برای ارسال انسانها به آنجا تأثیر خواهند گذاشت. حتی اگر خطرات حضور انسان بر حیات مریخی را نادیده بگیریم یا توجهی به آن نکنیم، مسئله بازگرداندن حیات مریخی به زمین دلالتهای اجتماعی، حقوقی و بینالمللی زیادی دارد که باید قبل از اینکه خیلی دیر شود در مورد آنها صحبت کرد. حیات مریخی چه خطراتی را برای محیط زیست یا سلامت ما اعمال میکند؟ و اگر اشکال حیات مریخی به مولکول DNA حمله کنند و تمام زندگی در زمین را به خطر بیندازند، آیا یک کشور یا گروه حق برگرداندن آلودگی و چنین ریسکی را دارد؟
اما شرکتکنندگان چه عمومی باشند – ناسا، پروژه ۲۱۱۷ مریخ امارات متحده عربی – و چه خصوصی – اسپیس ایکس، مارس وان، بلو اوریجین – از قبل برنامهریزی کردهاند انسانها را به مریخ ببرند و شهرهایی را بر روی مریخ بسازند. و این مأموریتها مریخ را آلوده خواهد کرد. برخی از دانشمندان بر این باورند که شواهد قوی را برای حیات بر روی مریخ بدست آوردهاند، چه حیات گذشته و چه حال حاضر. اگر حیات از قبل بر روی مریخ وجود داشته، آنگاه سیاره سرخ حداقل الان به مریخیها تعلق دارد. مریخ سیاره آنهاست و حیات مریخی با حضور انسان به خطر میافتد.
آیا این حق مسلم انسانهاست که بر روی مریخ ست پیدا کنند، فقط بخاطر اینکه توانایی آن را پیدا خواهند کرد؟ ما تکنولوژیِ استفاده از رباتها برای قابلیت ست بر روی مریخ را در اختیار داریم. آیا اخلاقیات به ما اجازه میدهد که از این ابزار برای پاسخ به این سئوال که آیا مریخ قابل ست یا استریل است، استفاده کنیم؟
به نقل از: سایت علمی بیگ بنگ / منبع: theconversation.com
این دیدگاه عجیب و غریب به گروهی از نظریهپردازان از جمله استاد ریاضی-فیزیک برجستۀ دانشگاه آکسفورد راجر پنروز” (همکار مهم استیون هاوکینگ) تعلق دارد. پنروز و دستیارانش یک نسخۀ اصلاح شده از بیگ بنگ را استدلال میکنند. در تاریخچۀ فضا و زمان پنروز و فیزیکدان دیگر (که آن را کیهانشناسی چرخهای منسجم” یا CCC مینامند)، جهانها مثل حباب باد میکنند، منبسط میشوند و در نهایت میمیرند و سیاهچالههای هر یک از آنها ردهایی را از خودشان در جهانهای دیگر بجا میگذارند.
در این مقالهی جدید که در ۶ آگوست ۲۰۱۸ در مجلۀ پیش از چاپِ arXiv منتشر شد، پنروز همراه با ریاضیدان کالج دریانوردی نیویورک، دنیل اَن، و فیزیکدان نظری دانشگاه مارسا، کریزتوف میسنر، استدلال کردند که این ردها در دادههای بدست آمده از نقشه تابش پس زمینه کیهانی مشاهده میشوند. آنها توضیح دادند که این ردها چگونه شکل پیدا کردند و از یک دورۀ زمانی طولانی و نامحدود به دورۀ بعدی منتقل شدند.
به گفته دنیل اَن: اگر جهان همچنان ادامه پیدا کند و سیاهچالهها همه چیز را ببلعند، در یک زمان مشخص، فقط سیاهچاله خواهیم داشت.» بر اساس معروفترین نظریۀ هاوکینگ، سیاهچالهها از طریق تابش ذرات بدون جرم به نام گراویتونها و فوتونها، به آرامی مقداری از جرم و انرژی را در طول زمان از دست میدهند. اگر این تابش هاوکینگ وجود داشته باشد، آنگاه اتفاقی که میافتد این است که این سیاهچالهها به تدریج از بین میروند.»
اَن گفت که در یک لحظۀ مشخص، این سیاهچالهها کاملأ منحل میشوند و جهان به شکل یک سوپ بدون جرم از فوتونها و گراویتونها باقی خواهد ماند. وی افزود: نکتۀ مهم در مورد این دورهی زمانی این است که گراویتونها و فوتونهای بدون جرم واقعأ زمان یا فضا را تجربه نمیکنند.» گراویتونها و فوتونها که مسافران بدون جرم سرعت نور هستند فضا و زمان را به همان شکلی که ما – و تمام اجرام آهسته و پرجرم در جهان – احساس میکنیم تجربه نمیکنند. نظریهی نسبیت اینشتین دیکته میکند که به نظر میرسد وقتی اشیاء دارای جرم به سرعت نور نزدیکتر میشوند، در طول زمان آهستهتر حرکت میکنند و مسافتها مسیرشان را ناگهان عوض میکنند. اشیاء بدون جرم همانند فوتونها و گراویتونها با سرعت نور حرکت میکنند، بنابراین اصلأ فضا و زمان یا مسافت را تجربه نمیکنند.
اَن گفت: بنابراین یک جهان که فقط دارای گراویتونها یا فوتونها است هیچ احساسی نسبت به فضا یا زمان ندارد.» برخی از فیزیکدانان (از جمله پنروز) استدلال میکنند که جهان پیشسیاهچالهای عظیم و تهی شبیه جهانِ فرافشرده در هنگام بیگ بنگ است که در آن، هیچ زمان یا مسافتی بین هیچ چیزی وجود ندارد. اَن افزود: و سپس مجددأ همه چیز شروع میشود.» بنابراین، اگر جهان جدید هیچ سیاهچالهی بجا ماندهای از جهان قبلی نداشته باشد، سیاهچالهها چگونه ردهایی را از خود در تابش پس زمینه بجا گذاشتهاند؟
پنروز گفت که ردهای مشاهده شده به خود سیاهچالهها تعلق ندارند، بلکه این اجرام به مدت میلیاردها سال انرژی خود را از طریق تابش هاوکینگ به جهان ما تزریق کردند. وی به لایو ساینس گفت: این تکینگی سیاهچاله یا جسم فیزیکی آن نیست، بلکه کل تابش هاوکینگِ این چاله در طول تاریخچهاش می باشد.»
یعنی: تمام مدت یک سیاهچاله وقت صرف میکند تا از طریق تابش هاوکینگ منحل شود و این کار نشانهایی را بجا میگذارد. و این نشانه که در فرکانسهای تابش پسزمینهای فضا ساخته شده میتواند از مرگ جهان جان سالم به در ببرد. اگر محققان بتوانند آن نشانه را کشف کنند، آنگاه دانشمندان با دلیل و مدرک باور خواهند کرد که دیدگاه کیهانشناسی چرخهای منسجم”(CCC) جهان درست است یا حداقل مطلقأ غلط نیست.
اَن برای کشف این نشانهی کمرنگ در تابش درهم و برهم و کمنورِ تابش پس زمینه یک نوع مسابقهی آماری را در میان بخشهایی از آسمان به راه انداخت. اَن مناطق دایرهای را در بخش سوم آسمان انتخاب کرد که در آن، کهکشانها و نور ستاره با تابش پس زمینه تداخل برقرار نمیکنند. سپس، او بر مناطقی تأکید کرد که توزیع فرکانسهای مایکروویو با چیزی که از نقاط هاوکینگ انتظار میرفت مطابقت داشت. او کاری کرد که این دایرهها با یکدیگر رقابت کنند» تا ببیند کدام منطقه با طیفهای نقاط هاوکینگ مطابقت دارد.
سپس او این دادهها را با دادههای جعلیِ تابش پس زمینه که به طور تصادفی تولید شده مقایسه کرد. حقه این بود که احتمال اینکه نقاط اغوا کنندهی هاوکینگ» در اثر تصادفی بودنِ تابش پس زمینه به وجود آمده باشند باید رد میشد. اگر دادههای تابش پس زمینه که به طور تصافی تولید نمیتوانستند نقاط هاوکینگ را تقلید کنند، این یعنی نقاط هاوکینگ که به تازگی شناسایی شدهاند قطعأ متعلق به سیاهچالههای دوران کهن بودهاند.
این اولین باری نیست که پنروز به یک شکل جدید سعی در کشف نقاط هاوکینگ در جهانِ گذشته داشته است. در سال ۲۰۱۰، او مقالهای را با فیزیکدان واهه گورزادیان منتشر کرد و یک ادعای مشابه را مطرح کرد. این مقاله در معرض انتقادات فیزیکدانان دیگر قرار گرفت و نتوانست جامعهی علمی را متقاعد سازد. دو مقالهی پیگیرانهی دیگر استدلال کردند که شواهدی از نقاط هاوکینگ که پنروز و گورزادیان بدست آوردهاند در واقع نتیجۀ نویز یک نویز تصادفی در دادههای آنها بوده است.
پنروز هنوز با همان ایده پیش میرود. (این فیزیکدان همچنین بدون متقاعد کردن بسیاری از متخصصان علوم اعصاب ادعا کرده که آگاهی انسان نتیجهی محاسبات کوانتومی است.) وقتی از پنروز سئوال شد که آیا سیاهچالههای جهان ما روزی ردهایی را از خود در جهان بعدی بجا خواهند گذاشت، او پاسخ داد: قطعأ بله!».
به نقل از: سایت علمی بیگ بنگ / منبع: Livescience.com
۱- رادیوم
رادیوم که فی به شدت کمیاب و ارزشمند است و رنگی نقرهای دارد، گرانقیمتترین ف جهان است. برای اینکه به شما دیدگاهی در مورد کمیاب بودن این ف ارائه دهیم باید بگوییم که در هر تن از پوسته زمین، تنها حدود ۱ هزارم گرم از این ف وجود دارد.
رادیوم نقطه ذوب بالایی دارد و توانایی قابلتوجهی برای مقاومت در برابر خوردگی دارد. معمولا از این ف برای خواص منعکسکنندگی آن، در آیتمهایی نظیر آینه، پروژکتورها و جواهرات استفاده میشود. این ف در صنعت خودرو و برخی صنایع دیگر کاربرد دارد. بزرگترین تولیدکنندگان رادیوم در جهان، آفریقای جنوبی، روسیه و کانادا هستند.
۲- پلاتینیوم
نام این ف از کلمه اسپانیایی پلاتینو، به معنای نقره کوچک، گرفته شده است. این یک ف بسیار چگالی بالا و چکشخوار است که به علت عدم واکنشپذیری و مقاومت بالا در برابر خوردگی معروف است.
به علت درخشندگی بسیار بالا و مقاومت فوقالعاده، از پلاتینیوم به طور گسترده در جواهرسازی استفاده میشود. از این ف همچنین در دندانسازی، اسلحهسازی و هوانوردی استفاده میشود. بزرگترین تولیدکنندگان پلاتینیوم در جهان، آفریقای جنوبی، روسیه و کانادا هستند.
۳- طلا
در بین فات گرانبها، طلا را به علت رنگ منحصر به فرد آن، از همه سادهتر میتوان شناسایی کرد. این ف یکی از پرطرفدارترین فات و یکی از مطمئنترین گزینههای سرمایهگذاری در جهان است. طلا به علت رنگ، شکلپذیری و رسانایی منحصر به فرد، محبوب است.
از این ف معروف جهان، در جواهرسازی، الکترونیک، پوششهای ضد تششع و محافظهای دمایی، استفاده میشود. بزرگترین استخراجکنندگان طلای جهان، آفریقای جنوبی، ایالاتمتحده، چین، استرالیا و روسیه هستند.
۴- روتنیوم
روتنیوم یکی از فات گروه پلاتینیوم است. تمام فاتی که در این خانواده از فات قرار دارند بسیار گرانبها هستند، چراکه معمولا این فات را در طبیعت با هم پیدا میکنند و خواص مشترک بالایی هم دارند. از ویژگیهای مهم این ف سختی، کمیابی و توانایی مقاومت آن در برابر عوامل خارجی میباشد.
روتنیوم در زمینه الکترونیک محبوب است و کاربرد اصلی آن روکش کردن موثر اتصالهای الکتریکی است. بزرگترین تولیدکنندگان این ف، روسیه، آمریکای شمالی و آمریکای جنوبی هستند.
۵- ایریدیوم
ایریدیوم که یکی از چگالترین و سنگینترین فات جهان است، سختترین ف گروه پلاتینیوم است. این ف دارای یکی از بالاترین نقطه ذوبها در بین فات جهان است و مقاومترین ف جهان در برابر خوردگی است. این ف از سنگ معدن پلاتینیوم جدا میشود و یکی از محصولات جانبی معدن نیکل است.
بزرگترین تولیدکننده ایریدیوم جهان، آفریقای جنوبی است. از ایریدیوم در ساخت نوک خودکار، ساعت، جواهرات قطبنما، لوازم الکترونیکی و صنایع پزشکی و خودرو، استفاده میشود.
به نقل از: خبرگزاری مهر
از آن زمان به بعد، آزمایش DNA تأیید کرد که بقایا – به طول ۱۵ سانتیمتر – به جنین انسان تعلق دارند که محققان آن را آتا نامیدند. اما دانشمندانی که این تحقیق را نتیجهگیری کردند و یافتههایشان را در ماه مارس ۲۰۱۸ منتشر کردند اخیرأ به دلیل روشی که بکار بردند مورد سئوال واقع شدند. کریستینا کیلگراو نویسندهی مطالعهی جدید و استادیار انسانشناسی در دانشگاه فلوریدای غربی در مقالهای نوشت: گروه دیگری از محققان بتازگی ارزیابیِ مطالعۀ اولیهشان را منتشر کردند. آنها تحلیلشان را در مجلۀ بینالمللی دیرینهآسیبشناسی منتشر کردند.
آنها تحقیق قبلی را مورد انتقاد قرار دادند زیرا این تحقیق نشان میدهد که نتایجش دربارۀ به اصطلاح ناهنجاریهای اسکلت – مثل دندههای شکسته – درک ناقصی از تکامل نرمال جنین ارائه میدهد. این تفسیر اشتباه از بقایا باعث شد دانشمندان از استخراج DNA استفاده کنند و به بخشی از اسکلت آسیب برسانند. تحقیق آنها که فاقد محققان اهل کشور شیلی است احتمالأ پروتکلهای اخلاقی تحقیق بر روی بقایای انسانی را رعایت نکرده است، زیرا در تحقیقِ منتشر شدهی آنها، بیانیههای اخلاقی یا مجوز باستانشناسی» حذف شدهاند.»
در این مقالۀ جدید، نویسندگان اشاره کردند که جمجمه غیرعادی این مومیایی و بدن آن ضرورتأ نتیجهی ناهنجاریها» بوده است، همانطور که در تحقیق قبلی نشان داده شده است. جمجمه احتمالأ به دلیل زایمان طبیعی زودرس دراز شده بود، در حالیکه حرارت و فشارِ وارده بر بدن پس از دفن شدن بر جمجمه فشار وارد کرده است. همچنین نویسندگان در تحلیل جدید خود پیشنهاد اولیۀ تحقیق را به چالش کشیدند که جهشهای جدید» میتوانند اندازۀ مومیایی را توضیح دهند. نویسندگان توضیح دادند که فرگشت اسکلت در ۱۵ هفتگی جنین نمیتوانسته تحت تأثیر متغیرهای ژنتیکی که محققان در مطالعهی قبلی توصیف کردند، قرار گرفته باشد.
از آنجاییکه تصور میشود بقایای این مومیایی چند دهه قدمت داشته باشد، مطالعهی آنها نگرانیهای اخلاقی را مطرح میکند که مطالعهی ماه مارس به اندازهی کافی به آنها توجه نکرد. علاوه بر آن، از آنجاییکه استخراج DNA میتواند برخی از بافتهای بدن را تخریب کند، محدودیتهای اضافی معمولأ برای چنین تحقیقی در نظر گرفته میشود. در مطالعهی قبلی مشخص نیست که نمونهبرداری از DNA برای شروع لازم بود یا خیر.
نویسندگان در مطالعهی جدیدشان نوشتند: متأسفانه هیچ منطق علمی برای انجام تحلیلهای ژنومی آتا وجود نداشت، زیرا این اسکلت طبیعی بود و آزمایش ژنوم کامل که قبلأ انجام شده غیرضروری و غیراخلاقی» بوده است.» نویسندگان مطالعه نتیجه گرفتند: به محققان DNA هشدار میدهیم در نمونههایی درگیر شدهاند که فاقد بافت واضح و غیرقانونی هستند یا بقایا در مجموعههای خصوصی نگهداری میشوند.»
به نقل از: سایت علمی بیگ بنگ / منبع: Livescience.com
تصویری از دیسک خورشیدی باستانی به همراه بلورهای آبی هیبونیت، یکی از نخستین مواد معدنی که در منظومه شمسی پدید آمد.
محققان موادِ حاصل از شهاب سنگ مارکیسون(Murchison) را مطالعه کردند؛ این شهابسنگ از روی یک شهر استرالیایی که شهابسنگ در نزدیکی آن به زمین اصابت کرد، نامگذاری شده است. محققان با استفاده از یک طیفسنج جرمی منحصربفرد و پیشرفته در سوئیس موفق به یافتن بلورهای هیبونیت شدند که در درون شهاب سنگ حبس شده بود. این بلورهای ریز در حدود ۴٫۵ میلیارد سال پیش شکل گرفتند و ترکیبات آنها حکایت از نشانههایی از واکنشهای شیمیایی دارد. این واکنشها تنها در صورتی می توانستند اتفاق بیفتند که خورشید ذرات پرانرژی زیادی را منتشر می کرد.
دکتر لِیک کوپ» نویسنده و محقق در مقطع فوق دکتری در دانشگاه شیکاگو بیان می دارد: این بلورها نشانههایی از برخی رویدادهای باستانی در دل خود دارند که در منظومه شمسی ما به وقوع پیوسته است. اگرچه این بلورها خیلی کوچک هستند، اما توانستند گازهای بسیار فرّاری را که در اثر تابش خورشید جوان تولید شده بودند، حفظ کنند.»
منظومه شمسی در نخست دوران خود (قبل از ایجاد سیارهها)، خورشید را در دل خود جای داده بود و دیسک بسیار بزرگی از گاز و گرد و غبار در پیرامون آن بطور فعالانه می چرخیدند. منطقه قرارگیری خورشید از حرارت ۲۷۰۰ درجه فارنهایت بهره می برد. با سرد شدن این دیسک، نخستین مواد معدنی مثل بلورهای آبی هیبونیت رفته رفته پدید آمدند.[شکلگیری منظومه شمسی]
زمانی که بلورها به تازگی ایجاد شده بودند، خورشید جوان به تولید شراره ادامه داد و پروتونها و سایر ذرات زیراتمی را به درون فضا پرتاب کرد. برخی از این ذرات به بلورهای هیبونیت برخورد کردند. وقتی پروتونها به اتمهای آلومینیوم و کلسیم در بلورها اصابت کردند، اتمها به اتمهای کوچکتری (نئون و هلیوم) تقسیم شدند. نئون و هلیوم برای چندین میلیارد سال در درون بلورها به صورت محبوس باقی ماندند.
پروفسور فیلیپ هِک» نویسنده و محقق از دانشگاه شیکاگو و موزه فیلد بیان کرد: خورشید در دوران ابتداییِ حیات خود فعالیت چشمگیری داشت. فورانهای متعددی را تجربه میکرد و جریانهای شدیدی از ذرات باردار را به بیرون گسیل می کرد. تقریبا هیچ چیزی در منظومه شمسی وجود ندارد که به قدر کافی قدیمی باشد تا فعالیت خورشید ابتدایی را تایید کند، اما این ماده معدنی از قدمت بالا و کافی برخوردار است. احتمالا این نخستین ماده معدنی است که در منظومه شمسی به وجود آمده است.» جزئیات بیشتر این پژوهش در مجلهNature Astronomy منتشر شده است.
به نقل از: سایت علمی بیگ بنگ / منبع: sci-news.com
کرمهای لوله ای باستانی – که از عصر ماموتهای پشمالو یخ زدهاند – دوباره در ظروف پتری در یک موسسهی روسی به حرکت افتادند که دلالتهای بزرگی برای جراحی پزشکی و اخترزیستشناسی به همراه دارد. یک تیم روسی که با متخصصان علوم زمین از دانشگاه پرینستون در آمریکا همکاری دارد با موفقیت توانست کرمهای یخ زده را به زندگی بازگرداند.
گزارش آنها به این صورت است: ما دادههای اولیهای را بدست آوردیم که قابلیت ارگانیسمهای چندسلولی برای سرما زیستی طولانی مدت را در رسوبات لایهی منجمد دائمی اعماق زمین در قطب شمال ثابت میکند. ۳۰۰ کرم ماقبلتاریخ تجزیه و تحلیل شدند – و دو کرم از نوع نماتد زنده بودند. یک گزارش دیگر در مورد یافتههایی که سیبریان تایمز منتشر کرده اعلام کرد: پس از آب کردن یخها، نماتدها علائم از حیات را نشان دادند.»
یکی از کرمها به منطقهای در نزدیکی رودخانهی آلازیا تعلق داشت که در سال ۲۰۱۵ در لایهی منجمد دائمی اعماق زمین یافت شد و به نظر میرسد ۴۱۷۰۰ سال سن داشته باشد. کرم دیگر در سال ۲۰۰۲ از یک پناهگاه سنجاب ماقبلتاریخ در دوانی یار در سواحل پایینی رودخانه کولیما پیدا شد و تقریبأ ۳۲۰۰۰ سال سن دارد. هر دو منطقه در یاکوتیا هستند – سردترین منطقه در روسیه قرار دارد. کرمها در ظروف پتری در آزمایشگاهی در موسسهی مسائل فیزیکی-شیمیایی و زیستشناسی علوم خاک در نزدیکی موسکو به حیات بازگشتند.
دانشمندان در یک گزارش جدید در علوم بیولوژیکی دوکلیدی گفتند: این پیشرفت توانایی ارگانیسمهای چندسلولی برای بقا به مدت دهها هزار سال را در حالت حفاظت سرما طبیعی” اثبات میکند. مشخص است که این توانایی نشان میدهد نماتدهای پلیستوسن دارای مکانیزمهای انطباقی هستند که برای رشتههای علمی مثل سرماپزشکی، سرمابیولوژی و اخترزیستشناسی از اهمیت علمی و عملی برخوردارند.»
به نقل از: سایت علمی بیگ بنگ / منبع: express.co.uk
این شکل که فقط برای ریاضی تازگی دارد (نَه برای طبیعت)، مخصوصِ گروهی از سلولهای بدن است؛ با این روش، سلولها بطور محکم و کارآمد در اندامها قرار می گیرند. سلولهایی به نام اپی تلیال» در سطوح بدن حیوان مثل پوست، سایر اندامها و رگهای خونی حضور پیدا می کنند. در کتابهای زیست شناسی می نویسند که این سلولها ستون مانند هستند و به نوعی از شکل منشوری برخوردارند؛ گاهی اوقات، می توان آنها را بعنوان یک شکل بطری مانند از منشور تعریف کرد که frustum» نام دارد.
این شکل جدید به سلولهای اپی تلیال اجازه می دهد تا در اطراف منحنیها بصورت محکم، قرار گیرند. اما گروهی از دانشمندان با استفاده از مدلسازی محاسباتی دریافتند که سلولهای اپی تلیال می توانند شکل تازهای به خود بگیرند. این شکل قبلا در ریاضی ناشناخته باقی مانده بود. دانشمندان نام اسکوتوئید» را برای این شکل برگزیدند. اسکوتوئید» منشوری خمیده با ۵ بخش و یک گوشه است. محققان بعدها وجود یک شکل جدید در سلولهای اپی تلیال در غدد بزاقی مگس میوه و جنینهای آن را تایید کردند.
سلولها با قرارگیری در شکل اسکوتوئید» میزان مصرف انرژی خود را به حداقل رسانده و پایداری خود را حداکثر می کنند. شناسایی چنین اشکال ریاضی زیبا می تواند مدلهای جدیدی را برای مهندسان به ارمغان آورد تا بافتهای ظریفِ ساخت انسان را در دستور کارشان قرار بدهند.
خاویر باستا» نویسنده ارشد و استادیار در دپارتمان بیومهندسی دانشگاه لیهای در پنسیلوانیا اظهار داشت: اگر خواهان پرورش اندامهای مصنوعی هستید، این اکتشاف می تواند به شما کمک کند تا یک داربست برای این نوع بستهبندی سلولی بسازید؛ یعنی دقیقا از روش طبیعت برای تولید کارآمد بافتها تقلید کنید.» نتایج این مطالعه باعث شگفتی محققان شد. طوری که باستا در یک مصاحبه خبری گفت: معمولا به این سادگیها فرصت نامگذاری یک شکل جدید بدست نمی آید.» دانشمندان یافتههای خود را در قالب مقالهای در مجلهNature Communications منتشر کردند.
به نقل از: سایت علمی بیگ بنگ / منبع: Livescience.com
این کشف عجیب میتواند به محققان در درک بهتر ساختار اتمسفر پلوتو و اتمسفر دیگر اجرام در حاشیه سامانه خورشیدی کمک کند. کری دانشمند ارشد رصدخانه چاندرا از دانشگاه جانز هاپکینز میگوید برای اولینبار شاهد انتشار پرتو ایکس از سوی یکی از اجرام سامانه خورشیدی بودیم و دریافتیم پلوتو با بادهای خورشیدی به شکلی غیرمنتظره و پرانرژی در تعامل است. میتوان انتظار داشت که دیگر اجرام کمربند کویپر نیز چنین رفتاری از خود نشان دهند.
محققان در طول ماموریت افقهای نو در سال ۲۰۱۵ متوجه تابش پرتو ایکس از سوی پلوتو شدند. زمانی که فضاپیمای افقهای نو به بخش دوردست سیاره کوتوله پلوتو رفت، یعنی فاصلهای در حدود ۷٫۵ میلیارد کیلومتر دورتر از زمین، اخترشناسان چاندرا چهار بار پلوتو را در حال درخشش پرتو ایکس مشاهده کردند. این کشف از آن رو شگفتانگیز است که پلوتو برخلاف زمین و دیگر اجرام سامانه خورشیدی فاقد میدان مغناطیسی است، و فاصله بسیار زیادی تا خورشید دارد، دو عاملی که تابش پرتو ایکس را غیر ممکن میسازد.
به گفته اسکات ولک از مرکز اختر فیزیک هاروارد اسمیتسونیان، پیش از این رصد دانشمندان بر این باور بودند که احتمال مشاهده پرتو ایکس از سوی پلوتو تقریبا غیرممکن است. تا پیش از این، دورافتادهترین جرم سامانه خورشیدی که از خود پرتو ایکس ایجاد میکرد، حلقهها و صفحه سیاره مشتری بوده است. با وجود تردیدهایی که از گذشته وجود داشت، محققان براساس مطالعات پیشین میدانستند که گازهایی که یک جرم کیهانی را احاطه کرده است، میتواند با ذرات موجود در بادهای خورشیدی تعامل برقرار کرده و پرتو ایکس ایجاد کنند، فرضیهای که اکنون یافتههای چاندرا آن را تایید میکند.
دانشمندان سه فرضیه را برای پرتوهای ایکس منتشر شده از سیاره کوتوله پلوتو ارائه کردهاند. اول اینکه احتمالا گاز بسیار بیشتری از میزان کشف شده توسط فضاپیمای افق های نو در اطراف پلوتو وجود دارد. دوم اینکه میدانهای مغناطیسی میانسیارهای، ذرات بیشتری از باد خورشیدی را در منطقه اطراف پلوتو متمرکز میکنند. احتمال آخر این است که تراکم کم باد خورشیدی در منطقه بیرونی منظومه شمسی ممکن است به شکلگیری حلقهای از گاز خنثی در مدار پلوتو کمک کرده باشد. جزئیات بیشتر این پژوهش در نشریه ی Icarus منتشر شده است.
به نقل از: خبرگزاری همشهری / منبع: NASA
درباره این سایت